من و مهد كودك

دوستان سلام. من دلارام خانومم و دو سال و چهار ماهمه. يه كوچولوي ناز شيطون. حتما" خبر داريد و توي عكسها ديديد كه يه چند وقتيه مامانيه ناز و باباي خسيس اسم منو نوشتن توي مهد كودك. ماماني منو هر روز صبح خيلي زود، يعني حدود ساعت ۱۰مي بره مهد كودك و ساعت حدود ۱ بعد از ظهر هم مياد دنبالم. چند تا دوست پيدا كردم كه اسماشون امير، علي و اليكاست. كلي هم اونجا شيطوني مي كنم و حتي ديروز پاي يه دونه تابلوي عروسكي رو هم كندم . توي مهد با مربيم كه اسمش سميه جونه بازي مي كنيم. صبحونه مي خوريم و بعضي وقتا هم مي رم توي كلاس پيش دبستاني ها و بهشون دستور مي دم. البته اونا هم حرصشون در مياد و دوست دارن كله منو بكنن ولي سميه جون هوامو داره.

الان ديگه بزرگ شدم و كاملا" جيشمو مي گم و توي مهد هم يه خاله هست كه مهربونه و منو مي بره دستشويي. فكر كنم اگه بابايي موافق باشه بايد يه چند وقت ديگه يه كادو براش بخريم. آخه يه بار روي فرش مهد كودك جيش كردم ولي بر خلاف پرستار قبليه اصلا" چيزي نگفت و قهرم نكرد و تازه نازمم كرد و گفت اشكال نداره

خلاصه حسابي كيف مي كنم. بعدش هم كه ميلم خونه كارتون "گو گو" رو نگاه می کنم و تا شب هم کلی با بابایی و مامانی مهربونم بازی می کنم.

من خیلی خوشحالم که مامانیم سر کار نم یره و من مجبور نیستم ساعت ۷ صبح برم مهد و تا دو عصر هم بمونم.اینو کوچولویی می فهمه که مامانش می ره سر کار. مامانی عاشقتم.