انیمیشن عاطفی دختر کبریت فروش

ادامه مطلب

شمام از اینا داشتید ؟ !

مظلومیت مولا

آه که همین دیروز بود در غدیرخم مبارک باد به مولا گفتند وچند روز بعد در ثقیفه همه چیز را کتمان کردند ومولا را خانه نشین نمودند.

آه که همین دیروز بود مدعیانی که همراهی پیش و بیش از مولا با پیامبر(س) می کردند.

آه که همین دیروز بودمدعیانی که شجاعت ها ،رشادت ها ، صبوری وایثارگری های مولا را بنام خود مصادره کردند .

آه که همین دیروز بودعده ای که اسیر مال ومقام وزن وفرزندان  خویش بودند خود را خلیفه بعد از نبی خواندند.

آه که همین دیروز بود تازه مسلمانانی که برای مولا تفسیر قرآن وحدیث  می گفتند.

آه که همین دیروز بود مصلحت اندیشان ودنیا پرستانی که بخاطر زر وزور وتزویر  پایمال شدن حق مولا را می دیدند وزبان در کام فرو می بستند.

هوا کم کم داره سرد میشه

　

خنکی میپیچه تو جونم و آروم میشم

　

حتی تو اینم فرق داشتیم

　

من گرمایی تو سرمایی!

　

همیشه دعوا داشتیم

　

همش میگفتی

　

اصلا من تو رو میبینم سردم میشه خب یه چیز بپوش دیگه!

　

بعدش...

　

هنوز نه برف اومده نه بارون

　

واقعا چقدر زود دیر میشه

دوستان سلام. من دلارام خانومم و دو سال و چهار ماهمه. يه كوچولوي ناز شيطون. حتما" خبر داريد و توي عكسها ديديد كه يه چند وقتيه مامانيه ناز و باباي خسيس اسم منو نوشتن توي مهد كودك. ماماني منو هر روز صبح خيلي زود، يعني حدود ساعت ۱۰مي بره مهد كودك و ساعت حدود ۱ بعد از ظهر هم مياد دنبالم. چند تا دوست پيدا كردم كه اسماشون امير، علي و اليكاست. كلي هم اونجا شيطوني مي كنم و حتي ديروز پاي يه دونه تابلوي عروسكي رو هم كندم . توي مهد با مربيم كه اسمش سميه جونه بازي مي كنيم. صبحونه مي خوريم و بعضي وقتا هم مي رم توي كلاس پيش دبستاني ها و بهشون دستور مي دم. البته اونا هم حرصشون در مياد و دوست دارن كله منو بكنن ولي سميه جون هوامو داره.

الان ديگه بزرگ شدم و كاملا" جيشمو مي گم و توي مهد هم يه خاله هست كه مهربونه و منو مي بره دستشويي. فكر كنم اگه بابايي موافق باشه بايد يه چند وقت ديگه يه كادو براش بخريم. آخه يه بار روي فرش مهد كودك جيش كردم ولي بر خلاف پرستار قبليه اصلا" چيزي نگفت و قهرم نكرد و تازه نازمم كرد و گفت اشكال نداره

خلاصه حسابي كيف مي كنم. بعدش هم كه ميلم خونه كارتون "گو گو" رو نگاه می کنم و تا شب هم کلی با بابایی و مامانی مهربونم بازی می کنم.

من خیلی خوشحالم که مامانیم سر کار نم یره و من مجبور نیستم ساعت ۷ صبح برم مهد و تا دو عصر هم بمونم.اینو کوچولویی می فهمه که مامانش می ره سر کار. مامانی عاشقتم. 

چگونه با همه خوب است؟!

چگونه دیگری عزیزش شده؟!

چگونه با دیگری میخوابد؟!

درحالی که من اگر بالشتم را عوض کنم خوابم نمیبرد....

افسانه ها را رهــــــــا کن
دوری و دوستی کدام است؟
فاصله هایند که دوستی را میبلعند !
تـــــــــــو اگر نباشی
دیگری جایت را پر میکند…
به همین ســــــــــــادگی

منتظرم...

ایـــن روزهـــا فقــط تـــــــــورا میــخواهم

فلـــانــــی بـــــه خـودت نــــگیر

مـــــــرگ را میــــــــگویم...!!

مردانگی ات را با شکستن دل دختری که دیوانه ی توست ثابت نکن

مردانگی ات را با غرور بی اندازه ات به دختری که عاشق توست ثابت نکن

مردانگی اینها نیست..

مردانگی را زمانی میتوانی نشان دهی

که دختری با تمام تنهایی اش به تو تکیه کرده

که دختری با تکیه به غرور تو, در این دنیای پر از نامردی قدم بر میدارد...

نبودن هایی هست

که هیچ بودنی جبرانش نمیکند...

کسانی هستند که هرگز تکرار نمیشوند...

و تو همانی که هیچ کس جایت را پر نمیکند ..

اداره آب و خاک استان

من نمی دونم این همه خاک رو از کجا میارن میکنن توی این لوله های آب

جاهای باکلاس آب و خاک می فرستن از لوله ها

جاهای بی کلاس آب معدنی تو لوله هاست

برای مشاهده مقاله جامع جنگ نرم به ادامه مطلب مراجعه کنید

چطور با روزهای اول کار جدیدتان کنار بیایید